؟؟؟؟؟؟

نميدانم اينجا كه ايستاده ام تقدير من است

يا تقصير من.اما وقتي يافته هايم را با باخته هايم مقايسه ميكنم

ميبينم چون خدا را يافتم هر چه باختم مهم نيست آموختم كه تمام

ماجراهاي زندگي فقط قانون عشق بازي خدا با ماست......

+نوشته شده در شنبه 19 مرداد 1392برچسب:,ساعت15:6توسط mandana |

+نوشته شده در شنبه 28 بهمن 1391برچسب:,ساعت20:39توسط mandana |
ذهن را باید شست...

ذهن را باید شست"

تا نداند که کبوتر زیباست"

و زمستان سرد است"

ذهن را باید شست"

تا نگوید که کلاغان زشتند"

وشگفتی دور است"

پس به هنگام غم و شادی

خویش. ذهن را خالی کن"

تا خدا وارد این کعبه شود"

صحنه ها را بپذیرد"

در بلندای عواطف به تماشا

بنشین روح در حسرت هر

ثانیه است......"

 

                      

+نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,ساعت19:30توسط mandana |
آه.....

آه بگذار که آگه شوی و بدانی که در این قالب

محدود تو نامحدودی"

آمدی خنده کنی گاه هم گریه کنی بدانی

از خود کودک و ضعف و توانایی"

آمدی شکل بگیرد در تو معنویت و به آغوش

بکشی "کودک درون" و سرافراز کنی مرد

اهورایی را......

+نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,ساعت19:20توسط mandana |

خودم رو.....

گاهی دلم میخواد خودم رو بغل بگیرم

و ببرم بخوابونمش"

لحاف رو بکشم رو ش و دس ببرم

موهاشو نوازشش "

کنم حتی براش لالایی بخونم

وسط گریه هاش بگم غصه"

نخور خودم جان"درست میشه

درست میشه اگر هم نشد به

جهنم" تمام میشه بلاخره تمام میشه......

+نوشته شده در یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:,ساعت19:44توسط mandana |

زن بودن کار مشکلی است مجبوری :

مانند یک بانو رفتار کنی, همانند یک مرد کار کنی, شبیه یه دختر جوان به نظر

برسی, و مثل یه خانم مسن فک کنی.....

+نوشته شده در جمعه 6 بهمن 1391برچسب:,ساعت18:41توسط mandana |

چه زیباست

زیر باران گریه کردن

به شانه های استوارت تکیه کردن

در لحظه های ناب زندگی تو را همچون ثانیه دنبال کردن

دل دریا را شکافتن لحظه های بی شما را ساختن

لحظه های ناب را در دل دریا معنا کردن قطره ای از شراب

دل را مستانه نوشیدن رویای من"ای خواب من" ای مستی

شراب من" ای ناجی شب های من" کار توست شبانه خواب 

را دزدیدن با لبهای مستت عاشقانه بوسیدن"

لحظه های ناب را دزدیدن بوسیدن مانند ابر بهاری.

گریستن کار توست که با ابر بهاری همراه شوی یا هم قدم

قصه ها همتای ماه شوی" یا زیبا همچون عکس ماه در

آب شوی.......

+نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت15:38توسط mandana |

به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد

عجب از محبت من که در او اثر ندارد

غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد

دل من ز غصه خون شددل او خبر ندارد.....

 

+نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت23:10توسط mandana |

دیشب خدا را در آغوش گرفتم

در حالیکه می گریستم خدا فرمود:

فرزندم پس آدمت کو؟؟؟؟

گفتم در آغوش حوای دیگری است.

+نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت23:2توسط mandana |
تو را...

تو را من چشم در راهم

"همه هنگام"

نه چون نیما که می گوید

"شباهنگام"

      

+نوشته شده در پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:,ساعت22:15توسط mandana |

گفت: آنقدر قلیان نکش میمیری

گفتم :اگه نکشم هم میمیرم

گفت :اگه بکشی با درد میمیری

گفتم: اگه نکشم از درد میمیرم

گفت:هوای دودی جلوی دردو نمیگیره

گفتم:هوای صاف هم جلوی مرگ رو نمیگیره

یکم نگاهم کرد و گفت بکش داشی بکش....

       

+نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت14:20توسط mandana |

گاهی دل اینقدر تنگ میشه

که گریه هم کم میاره

یه حرف خیلی ساده هم گاهی

چقدر غم میاره

خنده ی تلخ آدماهمیشه از دلخوشی نیست

گاهی شکستن دلی کمتر از آدمکشی نیست.

                                                      

+نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,ساعت13:55توسط mandana |


آدم خوب قصه های من

دلتنگت شده ام
حجمش را میخواهی؟؟؟

"خدا را تصور کن"

      

+نوشته شده در دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:,ساعت18:59توسط mandana |
دلم.....

 

دلم به بهانه ی همیشگی

گریست.....

بگذار بگرید و بداند هر آنچه خواست همیشه نیست.

+نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت13:1توسط mandana |

 

دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست

اما برای ماهی زندگیست

پس برای کسی که عاشقته ماهی باش نه مرغابی...

باشه؟ حتما ؟قول میدی ؟یعنی باور کنم؟آفرین پس همیشه ماهی باشین.

+نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت1:56توسط mandana |

 

چه خوش خیال است

فاصله را میگویم

به خیالش ترو از من دور کرده.....

نمیداند....

جای تو امن است

اینجا در میان دل من.....

                                

+نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت1:46توسط mandana |

 

هر آنچه خواستم نیامد به دست

چون که بیگانه بودم به این دنیای پست

در پی آب بودم کوزه به دست

چون که آب یافتم کوزه شکست......

                                         

+نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت1:37توسط mandana |

 

بین رویای شبانه جست و جویت میکنم

نرگس غشق منی هر لحظه بویت میکنم

برگ برگ خاطراتم را خزان بر باد داد

ای گل ناز بهاری آرزویت میکنم......

 

+نوشته شده در پنج شنبه 30 شهريور 1391برچسب:,ساعت1:23توسط mandana |

می نویسم دفتری با اشک و آه

در شبی تاریک و سیاه

می نویسم خاطرات از روی درد

 تا بدانی دوریت با من چه کرد.....

                    

+نوشته شده در دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:,ساعت23:13توسط mandana |

شاید فاصله چهره ها را از هم دور کند

اما هرگز نمیتواند سدی

بین قلب ها شود...

+نوشته شده در دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:,ساعت23:8توسط mandana |
زندگی


در زندگی یاد گرفتیم

عاشق شویم

رویایی شویم

فریاد بزنیم

درد و دل کنیم

گریه کنیم

بخنیدم

اما یاد نگرفتیم خوبان را فراموش کنیم.

+نوشته شده در دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:,ساعت22:53توسط mandana |

شاد باشی که من از شادی تو دلشادم

تا تو شادی ز غم هر دو جهان آزادم

لذت زندگی من همه خرسندی توست

بی وفایم گر وفایت برود از یادم.

+نوشته شده در دو شنبه 27 شهريور 1391برچسب:,ساعت22:46توسط mandana |

 

 

 

خوشتم گرکه"ilove you "احب"دوست دارم

بابا با چه زبونی بگم دوست دارم.

 

                   بابا دوست دارم دیگه بفهم.

+نوشته شده در پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:,ساعت21:50توسط mandana |

 

میدونی چرا غروب سرخه؟

وقتی میبینه ما از هم دوریم آتیش میگیره......

+نوشته شده در پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:,ساعت21:41توسط mandana |

 

 

 

نگذار دیگران نام تو را بدانند

همین زلال بیکران چشمانت برای پچ پچ هزا ساله ی آنان کافیست...

      

                                 

 

                                              

+نوشته شده در پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:,ساعت13:34توسط mandana |

 

در تاریکی شب سه شمع روشن کردم

اولی برای بودنت...

دومی برای دیدنت...

سومی برای بوسیدنت...

در آخر هر سه را خاموش کردم

  برای در آغوش کشیدنت.

+نوشته شده در پنج شنبه 23 شهريور 1391برچسب:,ساعت12:47توسط mandana |

 

مینویسم دفتری با اشک و آه

در شبی تاریک و غمگین وسیاه

مینویسم خاطرات از روی درد

تا بدانی دوریت با من چه کرد.....

 

+نوشته شده در سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:,ساعت21:34توسط mandana |
قلب...

قلب خانه ایست با دو اتاق خواب در یکی رنج

و در دیگری شادی زندگی میکند...

نباید بلند خندید چون ممکن است رنج در اتاق

دیگر بیدار شود.

+نوشته شده در سه شنبه 21 شهريور 1391برچسب:,ساعت21:2توسط mandana |

واقعیتش همینه پسرای این دوره و زمونه همشون اینجورین.....

+نوشته شده در پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:,ساعت2:19توسط mandana |
لبخند بزن

 

لبخند بزن

بدون انتظار پاسخی از دنیا

بدان روزی دنیا آنقدر شرمنده میشه که

به جای پاسخ لبخند

با تمام سازهایت میرقصد.....

+نوشته شده در پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:,ساعت2:2توسط mandana |
افسوس

 

افسوس

آن زمان که باید دوست بداریم

کوتاهی میکنیم

آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم

و بعد برای آنچه از دست رفته آه میکشیم....

+نوشته شده در پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:,ساعت1:55توسط mandana |
دلتنگ

 

گاه دلتنگ میشم دلتنگتر از همه

گوشه ای مینشینم و حسرتهایم را مرور میکنم

نمیدانم کدام خواهش را نشنیدم

و به کدام دلتنگی خندیدمکه دلتنگم......

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:,ساعت1:45توسط mandana |

 

یکی قشنگی مزرعه رو میبینه

یکی کثیفی پنجره

این تویی که تصمیم میگیری چی ببینی

امیدوارم همیشه قشنگ ببینی

حتی از پشت پنجره ی کثیف......

+نوشته شده در پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:,ساعت1:29توسط mandana |
تنهایی

 

دیگر تنهاییم را با کسی قسمت نخواهم

کرد.....

یک بار قسمت کردم

چندین برابر شد....

+نوشته شده در چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:,ساعت18:0توسط mandana |
خواهش میکنم

 

خواهش میکنم

بی حوصلگی هایم را ببخش

بدخلقی هایم را فراموش کن

بی اعتنایی هایم را جدی نگیر

در عوض من هم تو را میبخشم

که سبب همه ی اینهایی....

+نوشته شده در چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:,ساعت17:47توسط mandana |

 

ماهواره نصب کم ها کو فرکانست

خاطرخات بیمه پا ننه شانست

ال ام بی چرخنم وه گوشه ی چمت

تصویرت صافه خیش ارا دمت.

 

+نوشته شده در چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:,ساعت17:35توسط mandana |

 

 

دنیا رو بدون خانمها تصور کن

بازار خلوت پولها اضافه

خیابان خلوت

شیطون بیکار

مخابرات ورشکست

همه میرن بهشت.

هه هه هه....

+نوشته شده در چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:,ساعت17:30توسط mandana |

قبله یعنی حلقه ی چشم مستت

ضریح اونه که دست بزارم تو دستت

بجای مهر سرمو بذار رو شونت

بجای دخیل پامو ببند به خونت.....

 

+نوشته شده در سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:,ساعت13:23توسط mandana |
گرگ

دندان پزشک آخرین دندان گرگ را کشید

نگاهی به صورت گرگ انداخت و پوز خندی زد

گرگ زیر لب گفت بخند....

این است عاقبت گرگی که عاشق بره شود.

+نوشته شده در سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:,ساعت13:6توسط mandana |
باران

 

وقتی باران بی بهانه میبارد

                    وقتی تو در کنار من نیستی

وقتی غریبانه به تو می اندیشم

                   و وقتی صادقانه برایت اشک میریزم

در میان دلتنگی فریاد میزنم

                   تو عزیزترینم برای همیشه باقی بمان.....

+نوشته شده در دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:,ساعت14:53توسط mandana |